معنی پلو پز - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنگ لغت هوشیار

عمل پلو پختن طبخ پلو، پلوپز خانه

آنکه پلو پزد

کسی که پلو بپزد، ظرف یا دیگی که در آن پلو بپزند

عمل و شغل چلو پز پختن چلو، دکانی که در آن چلو طبخ کنند

افروشه گر افروشه پز

کسی که حلوا پزد حلوا گر

پا، پیش آمد: خوب پر و پا برایش افتاده. یا از پر و پا افتادن، سخت خسته و درمانده شدن، سکوت و آرامش یافتن، بی طاقت شدن

پا پای رجل

کسی که کله و پاچۀ گوسفند طبخ می کند و می فروشد

آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد: (مرا کله پز کرده بیدست و پا خبر نیست از پاو از سر مرا)، (طاهر وحید)

((~. پَ))

کسی که کله و پاچه و شکنبه گوسفند را می پزد و می فروشد

آنکه چلو طبح کند کسی که شغلش پختن چلوست

محلی که آنجا پلو پزند پلوپزی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما